ذهن گه گیج شده

سر و چشمم ورم کرده یک کوهی روی گردنم حمل میکنم چشمهایم میل لالا دارند....

آنوقت منه انتر پا میشم و می آیم سر  کار در کنار این زامبی ها تنها اتفاقی که میافتد گنده تر شدن سر و کله ات است و سیاه تر شدن اعمال اخرویم بس که یک ریز در دل آه و نفرین نصیب این و آن میکنم.

اما با این هوای ابری خانه ام نمیتوانستم بمانم با این افکار پریشان و نگران با گندی که زده ام سر کارم و باور کنید شبها کاپوس خطایم را میبینم سرم بیشتر باد میکند بیخیال


فکر کنم دارم کج میشوم چشمهایم هم کم سو شده پوستم چوروک شده کلن حرص خواب و خوراکم شده. نه یاری نه دلداری ... ای مردشور نیمه ی گم شده ی گور به گوریم ببرند تو که تا الان نیامدی بروی بمیری و دیگر هم نیایی بیشعور. کثافت.

 

کجا سعدی همشهری میگفت در هر نفسی دو نعمت موجودست و بر هر نعمت شکری واجب... من که در هر نفس کله ام تیر میکشد خووب است فحش نمیدهم آن شکرم پیشکش.


مثلی هست که میگوید هر چه تورا نکشد حتمن قوی ترت میکند!

فکر میکنی الان میگویم بلی چه مثلی و من دارم مداومن قوی تر میشوم با این زامبی های چشم گشاد و این سر و کله ی چون موج دریا روان .... خیر میگویم،  تخمی!


یک نفری هم اینجا هست که هی شوهر و عمه ش زنگ میزنند باید دیگران برایش تلفن وصل کنند و سر ماه هم حقوق به حسابشان وصل میشود،بلی، !


دیگر ملالی نیست جز دوری شما

نظرات 2 + ارسال نظر
محمدرضا یکشنبه 26 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 11:19 ق.ظ http://mamreza.blogsky.com

دیگه دیگه...

دیگ دوس داری.

سرای اندیشه شنبه 2 دی‌ماه سال 1391 ساعت 02:30 ب.ظ http://saraeandehe.blogfa.com/

سلام
گر در یمنی چو با منی پیش منی گر پیش منی چو بی منی در یمنی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد