احوالات شرکت و مستر کوپول

یه پاراگراف از گذشته کفایت میکنه وایسا از همین الانِ شییویید بانو بگم،

شییوییدی پشت میز نسبتا بزرگش تو شرکت نشسته میز شییوییدی همه نو خنزل پنزلی روش هست هیچوقت نتونست مرتب باشه! از دفتر یادداشت، تقویم، سر رسید، پرینت ایمیل ها، ماشین حساب، کازی، اسکنر، تلفن، پانچر، جا خودکاری، جا کاغذی، کلییر بوک، یه پرینت رنگی از عکس یه کرگدن که یه شبدر تو دهنشه!(دیروز واسه تست گرفته بود دلش نیومد بندازدش دور)، بیسکوییت ساقه طلاییش که یار جدا نشدنیشه، یه پرچسب یادداشت صورتی به مانیتور که یادش باشه چه میوه ها و سبزیجاتی فیبر دارن(واسه خوردن).


خانم کاف که مدیر تووییه (داخلی) امروز نیومده یا نمیاد حالا هرچی مهم اینه که نیست ، آقای رییس هم مستر کوپول هنوز نیومده، بچه های دیگه هم توو خودشون وول میخورن .


حالا بازم نگیید شییوییدی الافیا کار نمیکنی این دفه دیگه میگم به تو چه فوضولی!!؟



داشتم شیک پروتئینمو سر میکشیدم که مستر کوپول اومد مرد دوست داشتنی ایه مگه اینکه عصبی باشه که زهر میشه وقتیم کاری ازت میخواد موقعیت زشتی میشه حرفشو نصفه میزنه خطشم با قورباغه تانگو میرقصه هی باید گردن کج و دست و پا لرزون وایسی ازش بخوای یه بار دیگه توضیح بده ، اما زمانی که کیفش کوک باشه از خودش باحال تر خودشه اصلا حس نمیکنی ریس هیئت مدیره یه شرکت به این قدریه، خاکی و دست و دل بازه تا حالا نشده صبحانه یا نهارش و جدا از ما بخوره حتی چند بار دیدم که آّبدارچی یا الان که آبدارچی نداریم ( میگم چرا نداریم! ) و خود شیرینای جمع براش صبحانش و رو میزش میزارن ، کلهم سینی و جمع میکنه میاد پیش ما وا میسه چند لقمه میخوره ، سر به سر همه میزاره با همه شوخی میکنه با شییوییدی یه ذره بیشتر به خاطر روابط دوستی که با خونواده آبجیِ شییوییدی داره ، هر از گاهی میاد سر کشوم خوراکی طلب میکنه ، کشو من پر خوراکیه از لواشک و آجیل و آلوچه و آبنبات و تخمه و کشک تا بیسکوییت جو و همون یار همیشگی ساقه طلایی ، بیشتر موقعه ها ساقه طلایی میخواد منم اگه خودم نخوام هم حتما به خاطر مستر کوپول یه بسته یدک توو کشوم میذارم..




نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد