بلوغ

کلن آدمی نیستم که تغییرات یهویی به مذاقم خوش بیاید مثلا همین تغییر خزعبل بلاگ اسکای که تمام مدت برایم سیخونک میزند غرُ نگارش کنم، با این رنگ سفیدش هم اصلن حال نمیکنم بی روح و بی خود است همان بلاگ اسکای قدیم خودمان را میخواهم که شبیه خونه ی خاله کوچیکه یمان بود راحت بودیم تویش لنگمان را دراز میکردیم هر ور دلمان میخواست میچرخیدیم حالا باید هی سر بجنبانی دنبال آدرس صحیح بگردی.

انی وی ،  از زرین گفتار غُر هم که بگذریم میرسیم سر 2 بحث اساسی اولی حال الان خود ملکوتیم و دومی حال الان مملکت زپرتیم!

از آن سبب که خود ملکوتیم از تمامی  وجووه جهات واجبه واجبات هستم بعدن به صلاح ملک و مملکت هم گفتاری میزنیم. 

الان روی تختم نشستم در این صبح خنک ساعت هم میشود یک ربع ساعتی به 8 مانده هنوز سرخوش و گیج و دلهره از استعفایم و بدرود گفتن جمیع زامبی ها بالاخص زامبی ارشد که بد ذاتی خون آشامی پلیدی را در حق وجود پرگوهرم روا داشت. حتی تا روزهای آخر هم سعی بر این داشت که حداکثر تخمی بودنش را رو بنمایاند و همانا چیزی بر ما نبود الا تخم نداشته مان!

شخص نا شخیصش را به عاقبتش حواله میدهم و به امید اینده ای روشن چشم امیدم را به کار تازه ام میدوزم. شوما ما را دعا کنید ماهم خودمان را دعا میکنیم که خداوند راهمان را روشن و قرین رحمت کند.

امروز مرز بین کار سابق و کار آتیست و در منزل میباشم و مدتی بعد را از جهت یک سری امور اداری به بیرون مراجعت میزنم هوا هم بد تخماتیک وار گرم شده انگاری روز و شبش را از دست داده همه اش گرم است!


از جهت اوضاع مملکت هم بگویم که .... 

هیچی نمیگویم که زجرتان بدهم و خود پر از اندیشه ها و افکار مملو از آموزه های سیاسی را از شما دریغ کنم، باشد که هی التماسم کنید شاید امدم و گفتم تمام کاندیدا تمام انتخابات و تمام کسانی که فکر میکنند با رای دادنشان چیزی را عوض میکنند و تمام کسانی که فکر میکنند با رای ندادنشان چیزی را عوض میکنند را بلوغ فکری آرزومندم.

یا حق

تکبیر

زیاد نبودم بنویسم خوشتون بیاد ذوق کنید زندگی به کامتون شه چقد بدبختین کشیدین من ننوشتم هااا!!؟؟

عیب نداره من اینجام با همون کلام دلنشین همیشگی!

تکبیر!

خوب از این حرفای جدی هم که بگذریم میرسیم به داستان ما وقع من طی این مدت...

حقیحقتش وسط پسربازیام و پارتییای رنگ و وارنگ و قر دادنام و مسافرتام وخت نوشتن اضاف نمی آوردم ،

دوروغ گفتم :|

عین بیل داشتم کار میکردم عین کارگر هم نه هاا ، عین بیل

این وسط مسطا یه داداشی هم داشتیم انداختیمش به یکی یه دوتا سوت و دست هم زدیم!

ایشالله روزی شوعر آیندم باشه با دل خوش ، اَدونس سرچم و واسه شوعر آیندم گفتم؟؟

نگفتم که! شوعر آیندم باس قدش بلند باشه چاق باشه موهاش فر باشه ژن دوقلو هم داشته باشه فلمثال یا خودش دوقلو باشه یا خواهر برادر دوقلو داشته باشه اینا که میگم واسه بچه هامه که دوقلو دخدرن با موهای فر ! سبزه هم باشه بد نیس خودم سفید و بلورم با اون ترکیب میشه یه رنگ خوبی درمیاد...


اما یه چیز مهم دیروز مصاحبه کاری داشتم و با تمام شگفتیشون از این همه توانایی منو استخدام کردن و..... من میتونم برگه استعفام و بعد این همه توهین و تحقیری که شنیدم پرت کنم تو صورت زامبی ارشد و در راستای افق محو شم.

دوستم دارم