ذکام این روزها

دیروز بعد از 2 هفته آمدم سر کار 2 هفته ی گذشته را عیاشی توام با حرص داشتم ، حرص همین کار کوفتی چرا که خوب ملتفت بودم که روز اول کاری بعد از این مدت که همین دیروز میبود از دماغم به در می آید هر آنچه قِر دادم و مِی  نوشی کردم!

و همین هم شد....

در یکی از این پیج های آبگوشتی فیسبوق جمله ای نوشته بود با این مضمون: "زندگی به ما یاد داد چگونه در برابر سختی ها مقاومت کنیم اما به ما یاد نداد چگونه با کسانی که لبخند ما را تبدیل به گریه(از نظر خودم بغض) میکنند رفتار کنیم" ، تنها کسی که یک کامنتی برایش داد و یک لایکی هم زد شخص خودم میبوده بس که هیچکس مثل من عمق این جمله را نجویده.


دیروز مثل ذکام بود،... گلویم، نفسم، جگرم از دم همه را به خرت خرت انداخت . به دروغ گفتم رژیمم و  چیزی نمیخورم! امروز هم همینطور همه اش میگویم این روزها هم میگذرد روزهای طلایی میاید ..خیلی زود



هیچوقت خوب نبودم

هیچوقت دخدر خوبی برای مامان بابا نبودم هیچوقت خواهر خوبی نبودم هیچوقت خاله یا عمه ی خوبی هم نبودم، هیچوقت دانش آموز خوبی نبودم هیچوقت دانشجوی خوبی نبودم هیچوقت کارمند خوبی نبودم هیچوقت دوست دخدر خوبی نبودم ،

.....همیشه دوست خوبی بودم...

نمیدانم با همه ی این بد بودن ها ، آدم خوبی بودم یا نه؟

بچه که بودم میدانستم خدا دوستم دارد اما الان از این هم اطمینان ندارم..

قشنگش اینجاست که خودم هم میدانم کجا و چه وقت در حق آدم های بالا بدی میکنم اما انگاری گِلم را این گونه سرشته اند.

حتمن دیگر دوستم ندارند مگر این که یک حس غریزی داشته باشند...

ته مانده نوشت ۲۰۱۲ اییی

 امروز که آخرین روز سال جالبنناک ۲۰۱۲ است و نمیتوانم دقیق بگویم چگونه سالی بر من گذشته اما در همین سال دو رخداد مهم بر من حائز گشت اولی اشتغال بنده میبود و دومی اخذ مدرک لیسانس بعد از تلاش و کوششهای مستمر!

از لحاظ احساسی که تر زده میبودم و مالی نیز ای ی ی ی...

اوایل سال ۲۰۱۲ تنفر در درونم غلط نمیزد و اوایل ۲۰۱۳ تنفر در وجودم موج میزند اینقدر که تا چشم باز میکنم لب بر نفرین میگشایم انگاری این عمه پیرهای عقده ای. 

امشب میروم به مناسبت این فرخنده شب عقده ی دل بگشایم چرا که یک کنسرتی برگزار میشود منتصب به هنرمند شهیر و فاخر آقای اسنوپ داگگ و بانوی مکرمه سرکار خانم سپتمبر و سرکار خانم اینه و با هنرمندی آرمین ون بورن . اندکی خودجنبانی تا کله ی صبح البته با دوری جستن از جنس ملعون نامحرم بلامانع است یک لباسی هم از برای خود تهییه دیدم بس برازنده و موقر! باشد تا جد بزرگوارم حاج ح***‌‌*‌ ***** از وقار این کوچک نوه اش کیف کند. 

البته نیاز به گفتن نیست که...

آن دم که مرا می زده در خاک سپارید   زیر کفنم خمره ای از باده گزارید 

تا در سفر دوزخ  از این باده بنوشم      بر خاک من از ساقه ی انگور بکارید

فحش های آنچنانی به مدیریت ادامه دارد..

امروز خوشحالیم خراب شد همه اش هم تقصیر آن زنیکه ی جنده ی گُه است و هیچ هم تقصیر من نیست من اگر هم اشتباه کنم از پس اشتباه همین لجن است

زنیکه ی جنده همان مدیر من است احترامش کنید!

این متن را اختصاص میدهم به شاشیدن به هیکل شخص مذبورش ...


صدقه ی سرم که هر چه بلا است بریزد بر سر او میخواستم فردا به مسافرت رفته و از عیاشی و می خوارگی و چشم چرانی و رقاصی تا هفته ی آینده ذره ای کوتاهی نکنم از این باب بسی خوش خوشانم میبود و احساس امید میکردم چند دقیقه ای میشود که زد بر پرم که خداوند آنچنان پر و پیتش کند که نوای قد قد هم از یادش برود انشالله


پس.نوشت: این فحش ها همینگونه ادامه دارند هی می آیم و تکمیلشان میکنم  .

غمشان روز افزون باد ....


مری کریسمس شییوییدی

امروز که کریسمس است بنده عکس زیر را از یکی از ایمیل هایم کش رفتم و نام خودم و لوگوی شرکت را به آن اضافه کردم و برای تبریک این روز مبارک به همکاران برون مرزیم که در این ایام تعطیلیشان خوش ، در حال می گساری و یار نوازی هستند فرستادم و فکر کنم خیلی از این حرکت تخمی من کیف کنند، نه اینکه هیچ بنی بشر دیگری در این کره ی خاکی همچین خلاقیتی را ندارد از این نظر میگویم!!

باشد تا شما هم به کمال ایده آل بودن من پی ببرید.



بعدن.نوشت 1:دخدر ایده آل


بعدن. نوشت 2: نه خدا وکیلی حال کردید چگونه ذکاوت مندانه بر اسم مبارکم و لوگوی شرکتِ معلوم الحال خط پیتیلی کشیده ام که مبادا شناخیده شوم!؟


*خیلی بعدن.نوشت 3: شخص مخاطب این گونه پاسخم را داد...

Dear Ms. ******,

 

Thank you for your kind greeting J

Hope you have great time, too.

آخر کلمه گیریتینگ هم یک اسمایلی میبود که اینجا پیست نشد.


....دیدید گفتم خرکیف میشه!؟؟