سرما

از دخترهای گرمایی متنفرم حالا پسر گرمایی بود اشکال نداره

دخدر خوب وناز و مامانی دخدریه که همش سردشه حالا نمیخوام مثال بیارم اما شخصن به شدت سرماییم و باز هم نمیخوام مثال بیارم اما این همکار کناریم واقع در پارتیشن بغل به شدت گرمایی حالا یه اسپیلیت با قدر شونصد هم بالای سر و میان ما نصب شده که از وی کم کردن درجه است و از من بالا دادن پره های این کوفتی بماند که خیلی هم تخم نداره به من اعتراض کنه.


البته مرد که سرمایی نباید باشد مرد باید سر سیاه زمستون با یه تیشرت راست راست راه بره

گفتم مرد یاد بابام افتادم

یه چند شبیه که پام و میزارم خونه از مرگ و میر میگه البته همیشه میگفته اما این چند روز به شدت افزایش پیدا کرده اینقد که برا م عادی شده ، مدتی پیش دعوای شدیدی بینمون شد از اون موقع به بعد 1 دقیقه به صورت ممتد نگاهش نکردم تمام حرفام باهاش سلام و خداحاقظه وقتی هم داره حرفی میزنه روم جای دیگست ، دلم میخواد از خر شیطون بیام پایین مهربون شم ولی انگاری سگ گازم گرفته باشه هر شب که میرم خونه  فک میکنم چقد دیگه میتونم داشته باشمش و به شدت مفهوم ثواب نگاه کردن به پدر و مادر و خوب درک میکنم. ولی بازم نگاه نمیکنم ...

میدونم اخلاق ندارم انسانیت ندارم وجدان ندارم


هیچی دیگه ولم کنم