منگم دلم اتاق گرم و تاریک خودم را میخواهد که کز کنم زیر پتوی قرمزم، وقتی تاریک باشد زرشکی میزند،
لپ تاب فکسنیم را دست بگیرم و تویش زر بزنم.
منگ ِمنگم دلم این چهاردیواریه شرکت نام با آدم های بی مغز و در دیوار یخ زده را نمیخواهد دلم این میزم را هم نمیخواهد، پر شده از کاغذ های بی خودی مثل خودِ بی خودیم که روی صندلی، ولو چسبید ه ام. دلم کار نیمه تمامم را که باید تا پایان امروز اداری تحویل بدهم را هم نمیخواهد .
دلم گور به گوری میخواهد یک جای تاریک. تنها .گرم. زیر پتوی قرمزی که در تاریکی زرشکی باشد.