بعد الان یکی مث من اینجا آمده است سر کار وسط زامبی ها انگار نه انگار که عیدی هست و تعطیلی رسمی هست ، که خدایی نکرده چرخه ی اقتصادی مملکت یک وقت دچار نقصان نشود!
صبح از خانه تا اینجا را پیاده گز کردم ، همچین خیابان خلوت و خنک بود و کیفم میداد که آمدم ادای این جوانان شنگول را که هدفون میگذارند و آهنگ میگوشند و هی قدم میزنند را این سر صبحی در بیاورم ...
، بعد این سیم های این یارو هی تو دست و بالم میپیچید بعد دوباره از گوشم در می آمد بعد از روسریم بالا میزد کلن هم 5 تا آهنگ توی گوشیم نداشتم که همه اش متعلق به قوم آریایی هزاره ی اول بود از شدت قدیمیت... دیگر اینکه با جدیت تمام و سختکوشی تمام طول راه را موزیک گوش دادم و بر مشکلات فائق آمدم.
هوا هم ابریست .
الان هم نتیجه اش میشود منی که این روز تعطیل آمده ام سر کار و نشسته ام این کاف شعر ها را مینویسم.
بعدن نوشت1: تو این نوشته اصلن غیبت هیچکس حتی آن زامبی ارشد که روسری نازکش را پوشیده و همه چیش را گذاشته بیرون چون خیلی محجبه و نجیب است را نکردم.
بعدن نوشت2:من یک یقه اسکی پوشیده ام که چانه ام را هم درگیر کرده و عینک هم زده ام که یک وقت کسی دچار گناه نشود اینجا ، چرا که من خیلی جلف هستم.
بعدن نوشت3: شنبه را به جای این سه شنبه ی تعطیل ، تعطیل بودیم چرایش هم به سیاست های کاریمان مربوط میشود نه به شما دوست عزیز!
آورین که انقدر محجبه ای..
تیشکر
سلا م
حالا ببنید یک روز تعطیل رفتید سر کار ها چقدر غر زدید .
دقیقا همین امسال از 1/1 /91 تا الان تمام ایام هفته بدون استثنا حتی روزهای شهادت تولد عید ... بدون تعطیلی هیچ روزی سر کار امدم .
میشه حداقل ادرس منو به این زامبی ارشد بدید تا یک کاری براتون بکنم
همچین بروید فیش حقوقیتان را یک نظر بیندازند شاید دلیل این همه خوش خدمتی معلوم شود! والله