یک آقایی است که 30 اش گذشته با قد کوتاه و اندامی نحیف ، پوستش گندمگون و موهایش خرمایی ،به تازگی هم میگذارد پشت لبش سبز شود که سیبیل فوق الذکر هم به خرمایی میزند چشمان ناهمگون و لنگه به لنگه ای دارد و اساسا زیاد ظاهرش به دل نمیشیند... ،چرا اغراق کنم اینجا که خودمانیم!، اصلا قیافه اش به دل نمیشیند.
این بنده ی خدا که با همان چشمان کج و معوجش،خداوندا از این توصیفاتم در گذر، حسابی دیده را بر جماعت نسوان جولان میدهد ، هر از گاهی می آید و دستی به سر و گوشه ی کامپیوتر های شرکت میکشد به قول خودش مدیرIT شرکتمان است !!! زمانی که این جمله را به عنوان معرفی خودش پشت تلفن به بخش مدیریت مرکزی فرمودند شخص بنده 3 بار پیاپی با دهان باز کله بر دیوار کوبیدم و مدرکم را در خلا تصور کردم نه اینکه من واسه خودم پُخی باشم ها، نه! همینجوری برای خودم کلاس میگذارم.
همین یک ساعت پیش وقتی نبات در لیوان چایم میچرخاندم و به بالای سرش که پشت سیستم بنده تهش را نهاده بود میرفتم که ببینم چه کار میکند که پولش حلال باشد ، فرمودند زحمت نکشید چای نمیخوام! من هم لبخندی ملایم دلبرانه با تایید سر و جنباندن دست ها ارائه دادم و بقیه اش را نمیگویم که رفتم برایش چای ریختم!
همه اش از سر عرفان و معرفتم است چه کنم دیگر این هم از ویژگی های ایده آل بودن است و ایده آل بودن هم مکافات خودش را دارد
پ.ن: دخدر ایده آل