شییوییدی کتکینگ

موهایم را رفته ام جلوی آینه با قیچی ریده ام جلویش چتری شده زامبی های اینجا میگوند خوب است جوجو شدی ! اما خودم احساس کودنی میکنم.. این چتر روی پیشانیم مرا شبیه این دیوانهای کوچه گرد میکند گمانم، و اصلن باهاش ارتباط برقرار نمیکنم..


از بچگی  دوست داشتم با پسرها گلاویز شوم دخترها کیف نمیدادند دو تا که میزدیشان ونگشان بالا میرفت و دست به چغلیشان معرکه بود و همه اش معصومیت کودکی من را لکه دار میکردند چرا که من زورم بیشتر میبود و در تمامی موارد یک جایی در تن و بدن کودک  به یادگار مینهادم.

اما پسرها هرچه قدر میخوردند همان قدر هم میزدند و این وسط من اگر جیغی میزدم میشدم دخدر معصوم گوگولی مگوری که یک پسرک وحشی او را زده، این قسمتش را خیلی دوست داشتم‌،

الان هم که اندازه ی خرسی سن دارم از این حرکتات خوشم میاید و هر از گاهی که مجال دهد به پر و پای برادر خویش میپیچیم تا زد و خوردی صورت گیرد و هی جیغ بزنم باااااابااااااااااااااا

یا ایضا همین اعمال خِشانت بار را با دووز پسر خویش امتحان کنم و هر جا زورم نرسید ادای دخدرکان مظلوم و بی دفاع را در آورم و بدبخت را دچار آشفتگی روحی کنم.

اما مدت بسیاریست که برادرم درگیر مسائل رومنس است و حقیقتش زیاد هم همدیگر را نمیبینیم من تا ساعت 9 شب که میرسم خانه سری ولو میشوم و درس مرس میخوانم آن هم می آید تتمه ی کار های روزانه اش را تمام میکند و  جفتمان شاید کلن 1 ساعت در شب با هم برخورد داشته باشیم و شاید دو کلمه هم حرفی نزنیم دوووز پسر هم که کلن رفته داخال کلم ها...

از این رو این کمبود در من بسیار جولان میداد اممممما...

یک همکاری داریم اینجا به نام فرزاد این فرزاد میزش روبروی بنده است و هر از گاهی یک نشانه گیری ای با قلم و خودکار به هم میکنیم و اکثر مواقع هم به هدف نمیخورد این فرزاد هم خواهرش دانشجوی تهروان است و بنده ی خدا عادت کتک زدن خواهرش را دارد اتفاقا نامزدی هم دارد که به زودی پای سفره ی عقد مینشاندش ولی گویا طرف سوسول است.. دیگر خلاصه اینکه وقتی زامبی ارشد و وزیر چپ و راستش میروند در حدی که شئون اجازه دهد به سنگ پرانی و زد و خورد در حد مو کشیدن و جفتک اندازی میپردازیم..


بعدن. نوشت: دیدید گفتم که من چقدر جلف و زننده هستم!!

نظرات 7 + ارسال نظر
عرفان دوشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 03:16 ب.ظ http://dastforosh.blogsky.com

اگر یک بار با کمر بند سیاه و کبود شده بودی دیگه هوس کتک کاری نمی کردی.

خوبه شییوییدی راه راه میشویم

عرفان دوشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 03:18 ب.ظ http://dastforosh.blogsky.com

در ضمن اینی که توی لینکات ازم خواستی رو انجام بدم مردم پشتمون حرف در میارن. فعلا به این خونه نقلی رضایت بده حالا

در ضمن حرف در میارن چیه مسئله بی ناموسی که نیست!! عجبا

عرفان دوشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 03:35 ب.ظ http://dastforosh.blogsky.com

بدتر از بی ناموسیه. شش ماهه به وبلاگم سر می زنن یهو می بینن یه غریبه یه دفعه توی پنت هاوس وبلاگم نشسته. خب نمی گن چرا؟ این بابا کیه؟ رو چه حسابی و ...
بعدش تازه میان به وبلاگت سر می زنن این ادبیات خوشگل تو رو می بنن دیگه بدتر

باوشه ... دکن دکا

عرفان دوشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 03:37 ب.ظ http://dastforosh.blogsky.com

اگه جامو دادی لو لو کوتاهی پدر و برادرت رو من جبران می کنم. کامنت اول رو بخون

عرفان سه‌شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 11:07 ق.ظ http://dastforosh.blogsky.com

مرسی. اخر هم خوبه

خودم سه‌شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 02:24 ب.ظ http://o52n.blogsky.com/

سلام
والله ما که ندیدم موهای چتری شما رو پس اظهار نظری هم نمیتونم بکنم اما احتمالا قشنگه
در مورد دست بزن شما هم حاضرم چند راند با شما مبارزه بدم اما اینو بگم من شما رو نمیزنم به سبک سمیکولاکی با شما مبارزه میکنم خودتون حرصتون میگره خاتمه پیدا میکنه

چی چی لاکی!؟ من چنگولاکی و گازلاکی بلدم فقط!

پسر معمولی چهارشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 01:04 ب.ظ http://www.pesare-mamooli.blogsky.com/

سلام دوست عزیز
خوشحال میشم اگه افتخار تبادل لیک رو با هم داشته باشیم بلاگتون رو خوندم و با کمال میل میخوام بیشتر در ارتباط باشیم
من شما رو لینک کردم

اوکی دوکی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد