سومین روز درگذشت دایی و حواشی

امروز سومین روز خاک سپاری دایی بود رفتیم مسجد ، خونواده آمدند دمه شرکت بلندم کردن! ، لازم نیست که بگم چقدر فضا سنگین و غمگین بود دخدر دایی هام از قیافه ی ادمیزاد به در بودن خودمم به شدت ژولی پولی...

حالا نیومدم اینا رو ببافم و مظلوم نمایی کنم،چند تا مورد نغض اونجا به گوشم خورد  که حیفم  اومدبا شما شریک نشم..

یک آدمی اونجا بود که رفته بود روی ممبر و میخواست به هر صراطی که شده اشک حضار رو در بیاره از این رو هر حرکتی رو جایز میشمرد. نوای .."آدما میرن از اونا فقط خاطره هاشون..." خوند که شیون حضار از جمله خودم بلند شد بعد همینجوری که هی از خوبی پدر و مرد زحمتکش میگفت و ما هم لابه میکردیم (من دستمال نبرده بودم و بسیار در *مضیقه (نمیدونم اسپلش چه جوریه)قرار گرفته بودم و فین نامیمون جاری شده بود و وضعیت سختی حاکم بود)، تا اینجا را یارو ممبریه خوب آمد که یهو گمانم مطلب کم آورد یا جوگیر شد زدش به صحرای کربلا و حالا این که من نمیفهمم شمر و یزید و معاویه چه مناسبتی به فوت دایی بنده و دخدران داغدارش داشت بماند داستان من از انجاییست که با همان شیوه ی نوحه خوانی و لابه گری و تضرع شروع به تشریح یک خزعبلی داستان گونه کرد به شرح زیر:

"خواهشمندم با همون لحن نوحه ای و صدای گریه دار و کش دار تصور کنید"

مرد مسلمون آبرو داری هر سال برای امام حسین مجلس عزا میگرفته امسال زاری میکنه که آی پول ندارم که مجلس راه بیاندازم ، زنش به داد میگه که چه مرگت است ای مرد، مرد شرح ماوقع میدهد(اینجا از اول داستان با سوز دوباره تعریف میشود که یعنی مرد داره برای زنش میگه چه به سرش اومده) و دیگر زن هم گریه میکند که عیب ندارد من 18 سال یک دُری قایم کردم که الان موقع استفاده از آن است مرد شاکی میشود که زنیکه ی پتیاره(اینو نگفت ولی منظورش همین بود) تو این همه سال از من دُر قایم کردی!؟ گُه خوردی! (اینو هم نگفت) بعد زن بیشتر زاری میکنه و میگه دُر من پسرمونه 18 سال نگهش داشتم برا روز مبادا حالا موقشه!! ( صدای مداح اینجا بلند و باسوز تر میشه) این پسرم و چشاش و سرمه میکشم (!) دستاشو حنا میزارم .. (خاک تو سرم اینجا دیگه تو همون حالت لابه فکرم بی ناموسی شد!) ...و تو ببر بازار بفروشش!! (وات د فاک)

البت به عنوان برده و پولش و خرج عزاداری کن ( برگشتم به خواهرم گفتم  آخی این که اینقدر فکرش کار میکنه اگه دخدر داشت هر سال مجالس ها میگرفتا...نعوذبالله ، خواهرمم فحشم داد بیشیور)

دیگه باقی داستان کاف شر تر از این خواهد بود...

خو مادر فلان ای چه شر و وریه سر هم میکنین جاش دعایی ثنایی واسه روح طرف نثار کنین یه پشت دروغ و افترا میبندن به بزرگ و کوچیکش ،داستان تخمی تخیلیم حدی داره...


از اونطرف ما یه فامیل پدری گردن کلفت وابسته به دم و دستگاه داریم اوشون هم قدم رنجه کرده بودن... یک بند شخص مداح وسط نوحش اشاراتشون و به شخصش میرسوند بدین صورت ، حاج ***** تشریف اوردن دسشون درد نکنه حاج ***** رفتن دسشون درد نکنه خلاصه که کلن مانیتورینگ میکرد حرکات حاج آقا رو منم فانتزیم گل کرد به آبجی گفتم الان میگه حاج ***** بوس فرستادن دستشون درد نکنه الان دست به دماغن دسشون درد نکنه... قصدش هم انشالا خایه مالی نبوده ، خواهر من هم شوعور راست و درستی نداره وسط گریه و زاریش با آرنج میکوبونه تو پهلوم کلن از روابط انسانی بویی نبرده.


یک زنه پا به سنی هم بود اومد ماچم کنه یکی راست یکی چپ یکی راست فکر کردم تموم شد کشیدم کنار بعد  یه 10 ثانیه رومو برگردوندم دیدم بنده خدا اینگار کفتر گردنشو کش آورده واسه بوس چهارم  از زور غم و خنده لب و لوچم کج شد و روی بوس چهارم و زمین ننداختم.

دم آخری هم دخدر داییم گفت بیا بریم سر خاک گفتم واااای خیلی کار دارم نمیتونم!!!! یعنی ریدم ..



الان هم جرئت ندارم پامو از اتاق بزارم بیرون که بابام یاد نون نیفته داد بزنه که چرا تحمل نکردم اول نون بخریم بعد بیاییم خونه

نظرات 3 + ارسال نظر
عرفان یکشنبه 6 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 06:35 ب.ظ http://dastforosh.blogsky.com

ینی تو عزاداری الان؟ رفتی ختم داییت یا اس کردن دیگران. خداییش خیلی فیلمی خیلی!!!!
اخه وقت ندارم هم شد جواب. مگه کافی شاپ دعوتت کرده. شما بچه های امروز نابغه اید به خدا!!!

ای بچه ی دیروز ای دانشمند! چی چی میگی، توو ایی عالما نبودم گفتم که ریدم!

خودم دوشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 09:06 ق.ظ http://o52n.blogsky.com/

سلام
بله این مداحها بعضیاشون واقعا هر کثافتی به دهنشون میاد میگند جو گیر میشند هزار دروغ دغل حرف ساختگی میزنند .
به نظر من فقط باید در مراسمات اموات قران بخونند فقط .
توی این گونه مراسمات خیلی چیزها میبینه .
بازم تسلیت میگم برای شادی اون مرحوم فاتحه رو خواندم

هوومم بازم مرسی پسرم

tfn چهارشنبه 9 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 07:42 ب.ظ http://tfn.blogsky.com/

والله من که پسرم؛این حرفا تا حالا توی گفتارم نیومده :
فاک
ریدم
مادر فلان شده
تخمی تخیلی
!!!!!!
به قول شاعر : مُتحیّرم چه نامم شَه مُلک لا فتی را؟!

چه ارجحیتی پسر به دخدر یا دخدر به پسر داره؟؟ من یک آدمم جدا از جنسیتم با گفتار خودم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد