اول- به نام نوازنده گیتار هستی..

به نام نوازنده ی گیتار هستی.....


من،شییویید.. دوم راهنمایی بودم که یه روزنامه دیواری آبی روو دیوار ایوون مدرسه چسبیده بود ، اوون موقع ها روزنامه دیواری خیلی مد بود هی درست میکردیم هی نمره ی جایزه وار میگرفتیم!(حالا من میگم اووون موقع ها کسی نگه چه سن و سالی داره شییویید بانو، شییوییدی داره 24 رو پر میکنه  ،  شما با بزرگی خودت شییوییدیو کوچیک ببین!) خلاصه جان خواهر ،  روزنامه دیواری آبیه که اتفاقا کار یکی از بچه های فامیل بود که بسی هم رودرواسی در همون حال و هوای مدرسه ای  داشتیم، راجب کودکیاری  و شیوه ی نگه داری از نوزاد ( به قول آبجی ِ شییویید بانو دسته ی جوغن!) بود.

کودکیاری یکی از فصل های کتاب حرفه و فن سوم راهنمایی بود لازم نیست بگم که این فامیلمون هم که الان نمیدونم چه روزگاری داره یک سال از من بزرگتر بوده چون اصلا به موضوع ربط نداره..

بیایید تهشو بشنوید آقا-خانم این همه گفتم که بگم این خط اول " به نام نوازنده ی گیتار هستی" و که اوون بالا خوندین ، از رو اوون روزنامه دیواری آبی که عکس کج و معوج نوزاد روش بود ، یادم مونده اوون موقع به نظرم جمله اوووفف خدا بود !

الان یه جمله ست که تداعیگر همه ی خاطرات بالاست...